هی آبادی مسموم برج بلند تو اوج تباهی بود پوچی هر چه بخواهی بود حیفه این همه ماهی معصوم که توو رود تو مُرد تا که سرخ بشه آبی تون حیفه شعری که کردم از پرده پاره گوشهای شهرتون آویزون حیف! آخه این چیه ترند شده
این که چیزی نیست اینو ببین: نه نداره شما خونتون مورچه داره؟ نه نداره انگاري داره نه نداره پس چرا ميلرزه تنم آتيش گرفته پيرهنم انگاري داغه بدنم شما خونتون مورچه داره شما خونتون مورچه داره پس چرا من تب ميكنم فكراي بد بد ميكنم عشق تورو رد ميكنم شما خونتون مورچه داره شما خونتون مورچه داره برای ثبت در تاریخ!
حالا که دوری چجوری صبوری کنم غمتو! خبری نیست از اون عطر گلای رو پیرهن تو تویی که ساکن قلعه قلبمی… من به تو میرسم چون که تو حقمی ، ماه شبام! حالا که دوری/کسری کیا
به هرجا رسیدم به عشق تو بود کنار تو هرچی بگی داشتم ببین پای تاوان عشقم به تو عجب حسرتی تو دلم کاشتم احسان خواجه امیری
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن چون نسیم نو بهار، بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود کلبه ویران من استاد بنان
بغلم کن که تشنه ی نوازشم بغلم کن اینه تنها خواهشم بغلم کن بغل تو آسایشه بغلم کن بغل تو آرامشه دل من تنگه برات تو بگو میشم فدات واسه اون برق نگات واسه ی لحن صدات بغلم کن علی اعتمادی
امشب شب عاشقی و نوره یک شهرو خبر کن شب شوره از وقتی شدی با دلم همدست دیدم رو زمین فرشته هم هست شب عاشقی/ آرون افشار